خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: انقلاب اسلامی به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران و یکی از بزرگترین اتفاقات جهان کنونی، پرسشهای عمیق و متعددی را در فضای اندیشه معاصر ایجاد کرده است. این انقلاب همانگونه که در وقوع و تحقق، شگفتی بسیاری بر انگیخت در نتایج و آینده خود نیز پرسشهای زیادی ایجاد کرده است. پرسشهایی است که امروزه با توجه به تداوم و توسعه انقلاب اسلامی و عبور این انقلاب از مراحل وقوع، استقرار و تثبیت به صورت جدی مطرح شدهاند.
در گفتگوی پیش رو «آینده انقلاب اسلامی» به صورت یک موضوع مورد پژوهش، مد نظر قرار گرفته است. چنانکه در ادبیات آیندهپژوهی مطرح است، برای هر پدیدهای که مورد بررسی آیندهپژوهی قرار میگیرد، سه گونه آینده متصور است: آیندههای ممکن، آیندههای محتمل و آیندههای مطلوب.
برای بررسی این موضوع به سراغ حجت الاسلام ابوذر مظاهری نویسنده کتاب افق های تمدنی انقلاب اسلامی رفتیم تا نظر وی را در این خصوص جویا شویم. متن زیر مشروح گفتگوی مهر با عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) است.
*آیندههای ممکن برای انقلاب اسلامی از نظر شما چیست و دلیلی برای رد آنها وجود دارد؟
چند گزینه را میتوان درباره آینده انقلاب اسلامی مطرح ساخت عادی شدن و استحاله، مهار و کنترل و تداوم، توسعه و تکامل از این جمله است.
ارزیابی پیشبینی اول (عادی شدن و استحاله)
این گزینه به برخی واقعیتها اشاره میکند و هم بر یک سری پیشفرضها استوار است. واقعیت این است که شور و هیجان انقلابی امر ماندگاری نیست و به طور طبیعی بعد از عادیشدن وضعیت، به مرور از بین میرود و لذا برنامهریزی بر مبنای این شور و هیجان معقول نیست. همینطور موضعگیری انسانها در وضعیت غیر عادی و هیجانی نمیتواند ملاک عمل در آینده قرار گیرد، بلکه تداوم مواضع در حالت عادی و عقلانی ملاک است.
این هم روشن است که حرکتهای آرمانخواهانه به دلیل فاصله همیشگی آرمانها با واقعیتها، به مراتب مسیر سختتر و پرخطرتری را میپیمایند و به همین دلیل احتمال برگشت و انصراف از آرمانها و اهداف در این حرکتها بالاست.
پیشفرض اصلی این پیشبینی هم این است که استحاله و برگشت از ارزشهای انقلاب را به دلیل غیر واقعی و غیر ممکنبودن، کهنه و سنتی بودن، متصلب و خشونتآمیز بودن قطعی و مفروض گرفته است. برگشتن از ارزشهای انقلاب بر اساس این دیدگاه نتیجه عقلانیتر شدن و معقولتر فکر کردن، میباشد.
در ارزیابی این پیشبینی به چند نکته بایستی اشاره کرد، اول اینکه پیشفرض ذکر شده نادرست و بیدلیل است و بیشتر از ذهنیت تاریخی غربیها درباره دین و حکومت دینی نشأت میگیرد. در حالی همانگونه که آموزهها و تاریخ اسلام با تاریخ و دین تحریفشده مسیحیت بسیار متفاوت است باور تاریخی ملت ایران هم نسبت به انقلاب و حکومت دینی تفاوت عمیقی با نوع غربی دارد. اندیشه غربی مبتنی بر عقلانیت سکولار، تصور درستی از دین انقلابی و انقلاب دینی نمیتواند داشت باشد. از نظر آنها دین انقلابی و سیاسی مساوی است با محدودکردن آزادیها و اندیشههای بشری و در نتیجه سوق دادن جامعه به سمت خشونت، تحجر و عقبماندگی. انقلاب دینی هم یعنی قدرتطلبی قشر روحانی در پوشش مذهب یا اجرای تعصبآمیز و همراه به اجبار دستورات دینی در جامعه. در حالی هر دو این تعریفها در اسلام و انقلاب اسلامی مصداق ندارد.
ارزیابی پیشبینی دوم (مهار و کنترل)
پیشبینی مهار و کنترل هم مبتنی بر یک سری واقعیتهاست که نباید از آنها غفلت کرد. اما برای پیشبینی آینده این رویارویی، بایستی نتایج اقدامات طرف مقابل را مورد بررسی قرارداد و ببینیم این اقدامات تا چه اندازه توانسته است، انقلاب اسلامی را مهار و کنترل کند.
برنامهریزیهای معارضان انقلاب اسلامی نتوانسته است تا به حال این انقلاب را از اهداف و آرمانهایش منصرف کند و یا مجبور به تن دادن به نظم موجود سازد و بیحاصل بودن این برنامهها در جهات گسترش اسلام و بیداری اسلامی، صدور انقلاب، توسعه روابط و گسترش نفوذ به خوبی قابل ارزیابی است
آنچه روشن است اینکه برنامهریزیهای معارضان انقلاب اسلامی نتوانسته است تا به حال این انقلاب را از اهداف و آرمانهایش منصرف کند و یا مجبور به تن دادن به نظم موجود سازد و بیحاصل بودن این برنامهها در جهات گسترش اسلام و بیداری اسلامی، صدور انقلاب، توسعه روابط و گسترش نفوذ به خوبی قابل ارزیابی است.
نظام سلطه تمام امکانات خود را در اختیار گرفت تا به تعبیر خودشان دیوار آهنینی دور ایران بکشند و انقلاب اسلامی را به انزوا بکشانند، اما نه تنها به این هدف نرسیدند بلکه برعکس ایران توانسته است روابط خود را با کشورهای جهان توسعه دهد و در برخی مناطق به عنوان یک بازیگر فعال و پرنفوذ ظاهر شود.
به عنوان مثال نفوذ ایران در جهان به ویژه کشورهای منطقه و آمریکای لاتین امروزه به یک کابوس برای سردمداران آمریکایی تبدیل شده است. مؤسسه نومحافظه کار امریکن اینترپرایز اخیراً تحلیلی را با این مضمون منتشر کرده که «وقت آن رسیده آمریکا از خواب بیدار شود و این واقعیت را بفهمد که بعضی از همسایگان او به طور جدی با ایران همکاری می کنند. این کشورها مشغول هموار کردن راه بلندپروازی های ایران هستند».
ارزیابی پیشبینی سوم (تداوم، توسعه و تکامل)
چنانکه گذشت پیشبینیهای اول و دوم به یک سری واقعیتها اشاره داشتند که در پیشبینی سوم نادیده گرفته نشدهاند، بلکه بیتوجهی به آنها تأثیر قطعی بر موفقیتآمیز نبودن آینده انقلاب اسلامی خواهد داشت. از طرف دیگر انقلاب اسلامی در مسیر آینده خود با چالشها و آسیبهای متعددی روبرو خواهد شد که برطرفسازی و عبور از آنها ضرورت دارد. اما نکتهای که در اینجا بایستی به آن توجه کرد، این است که این پیشبینی میان حتمیت و احتمال قرار دارد.
عوامل مختلفی آینده موفقیتآمیز انقلاب اسلامی را تحت تأثیر قرار میدهند برخی این آینده را به حتمیت نزدیک میکنند و برخی به سمت احتمال میکشانند. معتقدیم سهم عواملی که انقلاب اسلامی را در رسیدن به تکامل و توسعه پشتیبانی میکند، اگر بیشتر از موانع و عوامل کند کننده نباشد، به طور قطع کمتر نیست. مهمترین آنها اینکه انقلاب اسلامی معجزهای بود که خداوند برای به انجام رساندن رسالتی بزرگ در عصر غیبت، خلق کرد. قاعدتاً این انقلاب تا زمانی که رسالت خود را به طور اطمینانبخش به انجام نرساند، به نظر نمیرسد ناتمام بماند. اسلام پس از قرنها در حاشیه قرار گرفتن، پس از انقلاب اسلامی به مرکز تاریخ برگشته است، بنابراین در صورت استقامت و پایداری مؤمنین و ملت ایران به طور قطع نصرتی که خداوند کرده است، تداوم خواهد یافت.
*آینده محتملی که می توان برای انقلاب اسلامی تصور کرد از نظر شما چیست؟ و برای رسیدن به آن چه لوازمی مورد نیاز است؟
چنانکه گذشت، از میان آیندههایی که میتوان برای انقلاب اسلامی پیشبینی کرد، سومین پیشبینی یعنی تکامل و توسعه انقلاب، از احتمال بالاتری برخوردار است. اما این پیشبینی با تعیین مراحل تکامل و پلههای ترقی انقلاب نیازمند تجزیه و تحلیل بیشتری است. این مراحل در بهترین بیان به پنج مرحله تقسیم میشوند: مرحله انقلاب، مرحله نظامسازی، مرحله دولت اسلامی، مرحله کشور اسلامی و مرحله تمدن اسلامی.
طبق برخی شواهد و دلایل انقلاب اسلامی توانسته است تاکنون دو مرحله از مراحل یادشده را پشت سر بگذارد و هم اکنون در مرحله سوم یعنی مرحله دولت اسلامی است.
برای شکل دادن به مراحل تمدن، انقلاب اسلامی نیازمند در اختیار گرفتن دو حوزه بسیار کلیدی است. حوزه تعلیم و حوزه تربیت مدیران و کارگزاران نظام اسلامی.
برای شکل دادن به این مراحل، انقلاب اسلامی نیازمند در اختیار گرفتن دو حوزه بسیار کلیدی است. حوزه تعلیم و حوزه تربیت مدیران و کارگزاران نظام اسلامی. با توجه به تحولی که در حوزههای علمیه و دانشگاهها در حال وقوع است، به نظر میرسد در آینده نزدیک، شاهد شکلگیری گفتمان علوم انسانی اسلامی که پایه اصلی تولید علوم اسلامی است، باشیم. روشن است مدیران یک نظام سیاسی عمدتاً دانشآموخته حوزههای علمی آن کشور اعم از حوزه و دانشگاه و بیشتر دانشگاه هستند.
فضای پر شور انقلاب و بعد دفاع مقدس تا اندازه زیادی توانست مدیران و کارگزاران متناسب با خود را ایجاد کند، اما با عادی شدن وضعیت، تعلیم و تربیت مدیران و کارگزاران بایستی در فضای گفتمانی علوم اسلامی و در ادامه میدان علوم اسلامی صورت گیرد. البته شکست نسبی هژمونی علوم غربی که امروزه شاهد آن هستیم، تا اندازه زیادی این روند را تسهیل میکند. اینکه بر گفتمان علوم اسلامی تأکید میشود به این دلیل است که نظام اسلامی در یک خلاء تئوریک قرار ندارد، بلکه علوم غربی و گفتمان غالب آنها این خلاء را پر کرده است، لذا ابتدا نیازمند ایجاد گفتمان اسلامیسازی علوم و یا جنبش نرمافزاری هستیم.
تحول، تداوم و روند رو به رشد این انقلاب تردیدهایی که درباره تداوم هر پدیده نو پدید و نونهالی است، از بین برد و سطح پرسشها را ارتقاء داد تا اینکه به تدریج این پرسش بیشتر ذهنها را به خود مشغول ساخت که آیا این انقلاب میتواند، بازخیزی تمدن اسلامی را به دنبال داشته باشد؟ به طوری که به نظر میرسد طرح نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون بیشتر متأثر از این مسأله و پرسش باشد. البته پیش از هانتینگتون نیز نظریهپردازانی همچون توینبی نسبت به این بازخیزی هشدار داده بودند.
انقلاب اسلامی پلی میان گذشته و آینده و حلقه اتصال تاریخ اسلام محسوب میشود. تاریخی که تحت تأثیر القائات تاریخنگاری غربی دچار انقطاع و گسیختگی شده بود. ملت ایران در انقلاب اسلامی ظرفیتهایی از خود نشانداد که جز در قالب تمدنی و با ادبیات تمدنی نمیتوان غنای آنها را سنجید. به تعبیر مقام معظم رهبری: «چشم انداز حرکت ملت ایران با این زمینهای که مشاهده میکنید، چشم انداز بسیار روشنی است؛ هم میراث گذشته ما، هم موجودی استعداد بسیار ارزنده ما، ... همه اینها به ما نوید میدهد که ما انشاء الله خواهیم توانست تمدن اسلامی متعلق به ملت ایران را برای این دوره و برای ملت اسلامی در این زمان بار دیگر سر دست بیاوریم و الگویی را برای حرکت امت اسلامی ان شاء الله ارائه بدهیم».
*به نظر میرسد گمانهزنی تمدنی درباره انقلاب اسلامی برخواسته از ویژگیها خاص و دگرگونیهای عمیقی است که این انقلاب با خود به همراه داشته است. به بر خی از این ویژگی ها اشاره کنید.
افقگشایی انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی با ظهور خود افق پیش روی بشریت را گشود. تمدن غربی ساحت وجودی بشر و زندگی بشری را به ساحت مادی و ناسوتی آن تقلیل داده بود و افقی پیش روی بشریت جز مادیت ترسیم نمیکرد و این انقلاب اسلامی بود که با وقوع خود افقهای زندگی بشری را از سطح مادی بالاتر برد و زندگی دینی، الهی و معنوی جدیدی را به جهان عرضه کرد. سکولاریسم جوهر اصلی تمدن مادی غرب محسوب میشود و این انقلاب تنها با وقوع خود شکاف عمیقی بر بدنه آن وارد ساخت. بالندگی و پویایی زندگی و حتی تفکر بشر وابسته به سطح افقهایی است که در پیش رویش ترسیم شده است.
انقلاب اسلامی با گشایشی که در افقهای زندگی بشری ایجاد کرد، در واقع وسعتی به عقل و تفکر بشر و به تبع آن زندگی بشر داده است و این گشایش نوید دهنده تمدنی از جنس دیگر و با افقهای بلندتر از تمدن کنونی است
انقلاب اسلامی با گشایشی که در افقهای زندگی بشری ایجاد کرد، در واقع وسعتی به عقل و تفکر بشر و به تبع آن زندگی بشر داده است و این گشایش نوید دهنده تمدنی از جنس دیگر و با افقهای بلندتر از تمدن کنونی است.
انقلاب اسلامی و طرح پرسش از تمدن غربی
انقلابی که میتواند پرسش از غرب و تمدن غربی را طرح کند، مسلماً نمیتواند به سطح یک انقلاب ساده محدود شود. تمدن غربی میتوان گفت تمام عرصههای زندگی مردم دنیا را تحت پوشش قرار داده است و خود را تنها تمدن و تنها راه زندگی بشر معرفی میکند. چیزی که توانسته است این مطلقیت را از تمدن غربی بگیرد، به طور قطع از ظرفیت تمدنی بالاتری برخوردار است. پرسش از غرب و زیر سؤال بردن تمدن غربی شاید کار آسانی به نظر بیاید، اما تنها کسانی میتوانند به طرح این پرسش بپردازند که تعلق خود را از تمدن غربی بریده باشند و محملی برتر برای تعلق خود یافته باشند. گستردگی و عمق و ریشهداری این انقلاب به حدی بود که توانست تعلق یک ملت را از تمدن غربی ببرد و با ارائه چشماندازی نو آنها را عازم ایجاد زندگی جدید و تمدنی جدید کند.
انقلاب اسلامی حلقه اتصال گذشته و آینده تمدن اسلامی (عبور از گسیختگی تاریخی)
یکی دیگر از دستاورهای انقلاب اسلامی که این انقلاب را شایسته نگاه تمدنی میسازند، پیوستگی است که این انقلاب میان گذشته تمدنی تاریخ اسلامی و تمدن آینده اسلامی ایجاد کرده است. در تمدن غربی یکی از رسالتهای شرقشناسی این بوده است که به بازیابی آنچه از تمدنهای پیشین به جا مانده است، بپردازد. نفس این امر طبیعی و به طور معمول توسط دیگر تمدنها نیز صورت میگرفته است، اما تفاوتی که در این میان وجود دارد این بود که شرق شناس در بازیابی خود، شرق واقعی و حقیقی را مد نظر قرار نمیداد، بلکه در واقع شرقی که دوران طفولیت غرب بود، مورد و متعلق پژوهش آنها قرار میگرفت. غرب تاریخ ملل و فرهنگهای دیگر را نه گونهای دیگر از تاریخ بلکه گذشته خود قلمداد میکرد و این یعنی بیتاریخ ساختن هر ملتی که غیر غرب است. در واقع غرب اثبات خود را در نفی دیگران جستجو میکرد.
نتایج مطالعات شرقشناسی درباره ایران و تمدن اسلامی تا پیش از انقلاب اذهان بسیاری از نخبگان ما را درگیر خود ساخته بود و تصور اینکه تمدن اسلامی در گذشته چیزی غیر از تمدن کنونی است و قابل احیا و بازیابی در آینده خواهد بود، غلط و نادرست قلمداد میشد، اما با وقوع انقلاب اسلامی و تداوم و بسط آن، این تصور تا حد زیادی از بین رفته است و این انقلاب توانسته گذشته تمدنی اسلام را به آینده متصل کند.
این انقلاب در واقع با خدشهدار ساختن مطلقیت غرب و به تبع نتایج مطالعات شرقشناسی، گذشته و تاریخ تمدن اسلامی را به آینده آن متصل ساخته است و تمدن اسلامی را از یک مفهوم ذهنی اول به یک تجربه تاریخی و بعد یک توان بالفعل که خود انقلاب باشد، مبدل ساخته است
قطعاً تصور این که تمدن اسلامی میتواند در آینده تمدن رقیبی برای تمدن غرب باشد، از نتایج این انقلاب است. این انقلاب در واقع با خدشهدار ساختن مطلقیت غرب و به تبع نتایج مطالعات شرقشناسی، گذشته و تاریخ تمدن اسلامی را به آینده آن متصل ساخته است و تمدن اسلامی را از یک مفهوم ذهنی اول به یک تجربه تاریخی و بعد یک توان بالفعل که خود انقلاب باشد، مبدل ساخته است.
*ظرفیتهای تمدنی انقلاب اسلامی چیست و منشاء آن را باید در کجا جستجو کرد؟
از تعریف تمدن بر میآید که تمدن شکلی از زیست انسانی است که در آن ابعاد مختلف بشری از مرحله بدوی فراتر رفته و بسط و توسعه مییابد. به همین دلیل فرهنگی که در مسیر تمدنسازی قرار میگیرد، نیازمند یک منشأ حرکت آفرین، مولد و خلاق میباشد. در ادامه به تشریح این منشأ میپردازیم.
انقلاب اسلامی ظرفیتهای تمدنی خود را از دو طریق و از دو منبع به دست آورده است: ظرفیتهای به دست آمده از منبع دینی و ظرفیتهای متخذ از منبع بشری.
منشأ دینی
به طور کلی دین به ویژه ادیان ابراهیمی یکی از خاستگاههای اصلی تمدنهای بشری بوده است. تجربه تاریخی بشر نشان میدهد که ادیان بزرگ بیش از آنکه مانع تمدن باشند، باعث تمدن بودهاند. به گفته پروفسور ژول لابوم «دین هرگز دشمن تمدن نیست، بلکه مهمترین راهنما و پیش آهنگ تمدن است». همچنین هانتینگتون معتقد است «دین ویژگی عمده هر تمدنی است و به قول کریستوفر داوسن «ادیان بزرگ شالودههایی است که تمدنهای بزرگ بر آن بنا شدهاند». از پنج «دین جهانی» که وبر بر شمرده است، چهار دین ـ مسیحیت،اسلام، هندوییسم و آیین کنفوسیوس ـ تداعی کننده تمدنهای بزرگ هستند».
در میان این ادیان و آیینها دین اسلام و آیین تشیع مهمترین خاستگاهی هستند که میتوانند منشأ تمدنزایی باشند. منشأیت این منبع هم بعد نظری دارد و هم بعد عملی. یعنی اسلام و تشیع هم در مقام نظر و تفکر تمدنزا هستند ـ فارغ از اینکه در مقام عمل به تمدنی دست یافته باشند یا خیر ـ و هم در مقام عمل و در بستر تاریخ از تجربه تمدنی برخوردارند.
منشأ بشری
مراد از منشأ بشری کلیه تجارب و داشتههای تاریخی است که میتواند در بالندگی و تکامل انقلاب اسلامی مورد بهرهبرداری قرار گیرند. دین اسلام یک دین جهانی و فرامرزی است. دینی که در حصار قومیت و مرز و بوم خاصی محدود نمیشود. علم و دستاوردهای بشری را از دوردستترین و بیگانهترین قوم و ملت طلب میکند. همین گشودگی باعث شده است توان خاصی در اخذ و هضم دستاوردهای گذشته خود و دیگران داشته باشد.
ایران اسلامی در سایه همین دین و آیین بود که استعدادهای خود را شکوفا کرد.
اما از انواع ظرفیتهای تمدنی می توان به طور خلاصه به ظرفیتهای دینی ـ آرمانی مانند آرمانهای بلند و اهداف متعالی، کمال و جامعیت، برتریجویی و استعلاء، پویا و هویتساز اشاره کرد.
در ظرفیتهای فکری ـ فلسفی می توان فلسفه حرکت و پویایی (حکمت متعالیه)، فلسفه تکاملی تاریخ، فلسفه سیاسی ولایت محور ـ مردمسالار را نام برد.
ظرفیت مفهومی و الگوسازی، ظرفیتهای تاریخی، ظرفیتهای فرهنگی ـ اجتماعی مانند استقلال فرهنگی و هویت اصیل و یکپارچه را می توان نام برد. یک نوع ظرفیتهای روحی ـ روانی نیز وجود دارد که اعم از خودباوری و امید به آینده و اراده قوی و استوار( فرهنگ مقاومت و ایثار) را شامل می شود. البته هر کدام از این مباحث نیاز به توضیح مبسوط دارد که در این مجال امکان نمی یابد.
*یکی از ویژگیهای تمدن گذشته اسلامی، وجود فضای تبادل فرهنگی و تلاقی تمدنی بود. فضایی که در آن، علاوه بر اینکه مسیر تاریخ همه علوم گذشته از تمدن اسلامی عبور کرد، علوم و دستاوردهای نو و جدیدی نیز قافله علم و تمدن را همراهی کرد. این ویژگی البته در تمدن آینده اسلامی نیز وجود خواهد داشت، منتها نحوه این عبور و ورود با گذشته چه تفاوتی دارد؟
به نظر میرسد نوع تصرف و عبور از تمدن غربی به چند جهت با گذشته متفاوت است.
اول اینکه این تمدن جنبه فرهنگی و ایدئولوژیک بیشتری نسبت به تمدنهای گذشته دارد. به همین دلیل نوع اضمحلال و انقراض و همچنین عبور از آن فرهنگی است و این روند تغییر را متفاوت و کند میکند. به تعبیر برخی متفکران «عبور از تمدن غرب به دو صورت امکانپذیر است: اول اینکه تمدن فرامدرن بر ویرانههای تمدن مدرن ساخته شود و دوم اینکه از دل آن ـ بدون طی پروسه اضمحلال ـ زاییده گردد. به نظر میرسد نوع عبور از تمدن کنونی غرب صورت دوم باشد. ما میبینیم که هم زمان با عقلانیت مدرن، عقلانیت فرا مدرن نیز دوران تکوین خود را چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ مقبولیت عمومی طی میکند. در نیمه قرن بیستم ما شاهد ظهور عقلانیت نوع دیگری در جهان اسلام هستیم. مراحل اولیه این عقلانیت در ایران مقبولیت عمومی پیدا کرد و آنقدر موج عظیمی به راه انداخت که منجر به تولد نظام حکومتی خاصی (حکومت اسلامی) شد و امواج آن در کشورهای دیگر اسلامی با قدرت پیش میرود».
تمدن غربی بر پایه غفلت از فطرت الهی بشر و در نتیجه انکار عالم قدس بنا شده است. به همین دلیل نشانههای تمدن آینده با تذکر به فطرت الهی نمایان میشود و انقلاب اسلامی به عنوان احیاگر تمدن اسلامی، یک تذکر و یک برگشت به فطرت الهی است
تمدن غربی بر پایه غفلت از فطرت الهی بشر و در نتیجه انکار عالم قدس بنا شده است. به همین دلیل نشانههای تمدن آینده با تذکر به فطرت الهی نمایان میشود و انقلاب اسلامی به عنوان احیاگر تمدن اسلامی، یک تذکر و یک برگشت به فطرت الهی است. انقلاب اسلامی در واقع اصل راهبر این تمدن را زیر سؤال برده است. در واقع توسعه انقلاب اسلامی و ظهور تمدن اسلامی پیش از آنکه در حوزه پیرامون و لایههای ظاهری و سطحی تمدن غرب واقع شود، از قلب و مرکز این تمدن آغاز شده است. به تعبیر برخی محققان زنده شدن خدایی را گوشزد میکند که تمدن غربی مدتهاست مرگ او را باور کرده بود. تمدن آینده به این معنا از دل تمدن کنونی سر بر میآورد. نه اینکه از میان کشورهای اروپایی یا آمریکایی زاده شود، خیر، بلکه به این معناست که هم زمان با وجود این تمدن، نشانههای تمدن آینده نمایان میشود.
همین جنبه ایدئولوژیک و فرهنگی تمدن غرب است که محصولات این تمدن را نیز ماهیت ایدئولوژیک بخشیده است به گونهای که به اعتقاد برخی تصرف و در خدمت گرفتن محصولات این تمدن را به دلیل عدم جدایی میان جنبههای ایدئولوژیک این محصولات، ناممکن ساخته است. هر چند که برخی نیز معتقدند فرهنگی بودن این محصولات به اعتبار گفتمان مسلط و پشتوانههای ایدئولوژیک آنهاست و با «شکست هژمونی غرب و جداشدن پشتوانه ایدئولوژیک از دستاوردهای مدرن (تکنولوژی و تجارب) ما میتوانیم همانند همه تمدنهای گذشته دستاوردهای مدرن را به خدمت بگیریم. تمدنهای پیشین و حتی غرب هم به همین شکل بر سر سفره دیگران نشستند».
وجه دیگر اینکه تمدن کنونی غرب با جهانیسازی و با سرپوش گذاشتن بر دیگر تمدنها و فرهنگها خود را اثبات کرده است. شرقشناسی همین وظیفه را داشته و دارد. در واقع تمدن غربی به همگان القا کرده است که فرهنگهای دیگر تجربه تمدنی خود را عرضه کردهاند و هیچ کدام نتوانستهاند در تاریخ باقی بمانند. تمدن غربی بر پایه میراث همه تمدنهای گذشته البته با تغییر جهت اساسی در آنها، تغییر جهتی که هیچ مناسبتی میان آن و جهت تمدن غربی نیست، بنا شده است.
اما به هر حال این سلطه در حال افول است و انقلاب اسلامی خروج از این انحصار را آغاز کرده است. به تعبیر هانتینگتون «گسترش غرب» به انتها رسیده و «طغیان علیه غرب» آغاز شده است. ... جوامع غیر غربی دیگر موضوع تاریخی غرب ـ ساخته نبودند بلکه خود، عامل حرکت و شکلدهنده تاریخ خود و تاریخ غرب شدند»،
*در تقسیم بندی که انجام دادید از آینده مطلوب انقلاب اسلامی یاد کردید، توضیح شما برای جمع بندی بحث در این خصوص چیست؟
آینده مطلوب پاسخی است به این دو سؤال که آینده بایستی چگونه باشد یا بهتر است چگونه باشد، «باید» و «بهتر» از مفاهیم ارزشی هستند و مبتنی بر ارزشها، مبانی و آرمانها ترسیم میشود.
مطلوبترین و آرمانیترین آیندهای که میتوان برای انقلاب اسلامی فرض کرد، تداوم این انقلاب تا ظهور حضرت حجت (عج) و رسیدن به حکومت جهانی موعود است. البته پیشبینی و فرض چنین آیندهای نیازمند در نظر گرفتن معیارهای دقیقی است که نهایتاً موجب حدس ما نسبت به این آینده خواهد شد.
نظر شما